نازنين زهرانازنين زهرا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

عشق مامان و جیگر بابا وعزیز خاله

چرخیدن از جلوبه پشت

امروز 29ابان سلام عروسک مامان. امروز چهاردست و پا گذاشته بودمت رو زمین و داشتم با لب تاپ کار میکردم که یک مرتبه دیدم خودت به تنهایی برگشتی به پشت. از ذوق روحم داشت از کالبدم جدا میشد. شب که بابایی اومد با اب و تاب براش تعریف کردم و اونم با ذوق گفت:برش گردون ببینم چه طور برمیگرده. خوابوندمت رو شکم ،هرچی خواهش و التماس و اصرار کردم افاقه نکردفهمینجوری زول زده بودی تو چشمام و من و بابایی رو تو خوماری گذاشتی.     ...
29 آبان 1391

واکسن4 ماهگی

امروز22 آبان امروز با بابایی رفتیم واکسنت رو زدیممم. خیلی نگران بودم.... قبل از واکسنت چند قطره استامین نفن دادم بهت که تب نکنی و دردت کمتر بشه. خدا رو شکر نه زیاد درد داشتی و نه تب کردی. خدایا برای همه چیز ممنونم.......
22 آبان 1391

بالا اوردن دست و گرفتن اجسام

امروز 19 ابان دخترکم....نازگلکم....دلبرکممم امروز 4 ماهت تمام شده.دیگه قشنگ دستای نازت رو بالا میاری تا چیزی رو از مامان بگیری. همچنین دستهات رو بالا میگیری تا بغلت کنم. عشق نازمممم..........دوست دارممم.......   ...
19 آبان 1391

نشستن داخل روروئک

امروز 18 آبان امروز برای اولین بارفرشهای اتاق روجمع کردم و نشوندمت توی روروئکت. با اینکه پاهات درست به زمین نمیرسید ولی با کمال تعجب دیدم داری جلو میری. کلی ذوق کرده بودممم.بابایی رو صدا زدم که ببینه. بابا روش رو بهت کرد یه نگاهی کرد و یه لبخند زد و دوباره سرش رو برگردوند رو به تلویزیون!!! چرا مردها اینقدر بی احساسند!!!!!!!!   ...
18 آبان 1391

اولین خاطره:دختر خارجی

سلام عشق مامان،نازنینکم.   از امروز تصمیم گرفتم خاطراتمون رو اینجا بنویسم . تا یه روز که بزرگ شدی بشینیم و خاطرات قشنگمون رو با هم مرور کنیم.    اولین باری که دیدمت. تو بیمارستان واقعا شکه شده بودم. چون شکل هیچ کدوممون نبودی. فامیل اسمت رو گذاشته بودن دختر خارجی. هرکی میدی میگفت مطمئنی عوضش نکردند اگه موقع زایمان ندیده بودمت حتما شک می کردم که با یه بچه دیگه عوض شدی. ...
19 تير 1391